پخش تلویزیونی کردن بثٌّ على شاشة التّلفزيون ادامه... بَثٌّ عَلَى شَاشَةِ التِّلِفِزْيونِ تصویر پخش تلویزیونی کردن دیکشنری فارسی به عربی
پخش تلویزیونی کردن प्रसारित करना ادامه... प्रसारित करना تصویر پخش تلویزیونی کردن دیکشنری فارسی به هندی
پخش تلویزیونی کردن সম্প্রচার করা ادامه... সম্প্রচার করা تصویر پخش تلویزیونی کردن دیکشنری فارسی به بنگالی
پخش تلویزیونی کردن yayınlamak ادامه... yayınlamak تصویر پخش تلویزیونی کردن دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
پخش تلویزیونی کردن menyiarkan ادامه... menyiarkan تصویر پخش تلویزیونی کردن دیکشنری فارسی به اندونزیایی
پخش تلویزیونی کردن транслювати ادامه... транслювати تصویر پخش تلویزیونی کردن دیکشنری فارسی به اوکراینی
پخش تلویزیونی کردن транслировать ادامه... транслировать تصویر پخش تلویزیونی کردن دیکشنری فارسی به روسی
پخش تلویزیونی کردن trasmettere ادامه... trasmettere تصویر پخش تلویزیونی کردن دیکشنری فارسی به ایتالیایی
پخش تلویزیونی کردن transmitować ادامه... transmitować تصویر پخش تلویزیونی کردن دیکشنری فارسی به لهستانی